به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ از خجسته ترین پیامدهای انقلاب اسلامی، وحدت حوزه و دانشگاه است. طرح مسئله وحدت حوزه و دانشگاه را می توان از آثار انقلاب فرهنگی دانست که با بهره گیری از رهنمودهای امام خمینی رحمه الله در سال 59 آغاز گردید. انقلاب فرهنگی هم چنان که حضرت امام رحمه الله در پیام نوروزی سال 59 اعلام فرمود، گسترش پژوهش های علمی و معارف بلند و عمیق اسلام را به عنوان هدف اصلی دنبال می نمود. این آرمان بلند، دانشگاه و حوزه را برای تلاش مشترک به سوی هم کشاند و در فضای سیاسی آن زمان، باب مشارکت و وحدت حوزه و دانشگاه را بازکرد.
عروج سرخِ مجاهدی خستگی ناپذیر و عالمی ربانی، آیت اللّه مفتح، که از پیشروان اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه بود. این شهید والامقام در راه تحقق این اندیشه و آرمان بلند که از اندیشه بلند امام راحل رحمه الله برخاسته بود، تلاش های بی وقفه ای انجام داد. به پاس فعالیت های چشم گیر شهید مفتح در راه تحقق وحدت حوزه و دانشگاه لزوم ارتباط، همکاری و هم فکری این دو قشر اندیشمند، روز 27 آذر ـ که سالروز شهادت دکتر مفتح نیز می باشد ـ روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گذاری شده است.
اولین موضوع سرفصل «دانشگاه» که با شخصیتی حوزوی و دانشگاهی پیوند خورد، شاید این سوال را در اذهان مطرح کند: نسبت حوزه و دانشگاه چیست؟ و آیا پیوند این دو نهاد رخنمایی خواهد کرد؟ از روزگار آغازین شکلگیری نظام اسلامی در ایران، ایده «وحدت حوزه و دانشگاه» در کلام بزرگان این نظام شنیده شد و دیگران برای همراهی خویش با حکومت این ایده را فریاد زدند. بدینسان ، باید به ارزیابی این ایده پرداخت و نظر مبدعان این نظریه را بازخوانی کرد تا شاید راهی دیگر گشوده شود:
بزرگان و رهبران نظام به دیده کلان به دانشگاه و حوزه به عنوان دو نهاد تاثیرگذار در شکلگیری نظام نوپا نگریستهاند و از پیوند مقطعی این دو نهاد، اجرایی شدن آرمانهای انقلاب را با «وحدت» آن دو متصور شدند تا هر دو دوشادوش یکدیگر بسازند، نظامی را برآمده از بطن خویش و رهرو و یاریگر رهبر انقلاب باشند. «وحدت حوزه و دانشگاه» در آرای آنان اینگونه ظاهر و در این مسیر گام برداشته شده است و هیچگاه تغییر ماهیت نهاد حوزه یا نهاد دانشگاه و جابهجایی وظایف درونی آنان خواسته نظریهپردازان انقلاب نبوده است؛ چرا که حوزه، دانشگاه نیست و دانشگاه، حوزه نیست.
از این رو در ادامه 10 چالش وحدت حوزه و دانشگاه بررسی می شود:
1- تمایز در رفتار
آشنایی با دو بافت حوزه و دانشگاه میتواند نسبت حوزه و دانشگاه را نشان دهد. حوزه، نهادی آموزشیسنتی است که با تاریخ اسلام و تشیع گره خورده است و زبان فقه، اصول، کلام، حدیث، رجال، تفسیر و عرفان در آن قالب رخنمایی میکند. پوشش و تلبس آنان ویژه و خاص است. رفتارها و منشها قدسی و ماورایی است. تجربههای آنان مکاشفهگونه است و سایه شریعت بر دانش سنگینی میکند. روابط اساتید و شاگردان حوزوی نیز پدرانه ترسیم میشود. اما در این سوی میدان، قالب یکرنگی همچون حوزویان، در میان دانشجویان و اساتید وجود ندارد، رفتار و منش آنان در قالبهای رسمی قرار ندارد و علوم در این جبهه ملموس و دنیوی محض است و دنیای ماورایی نیز در قد و قامت آنان نیست. روابط اساتید و دانشجویان دانشگاهی نیز مقطعی و کوتاهمدت است و کمتر به درازا میکشد. انتخاب در تعیین استاد از سوی دانشجویان بر مبنای اخلاق و شیوه رفتاری آنان صورت نمیگیرد و گاهی به اجبار، شاگردانی پای درس استاد مینشینند؛ کاملا خلاف حوزویان.
2- کارکرد منفعک
آنچه اهمیت دارد، آن است که کارکرد این دو نهاد اگرچه گاهی در هم میآمیزد، اما منفک از یکدیگر است و وظایف و کار ویژه آنان در برابر یکدیگر به تصویر درمیآید، البته نه در تخاصم. زبان، گفتمان، پوشش و کارکردهای گوناگون و تغییر و همآمیزی این ویژگیها هیچ نفعی برای یکدیگر ندارد؛ حوزه جایگاهی دیگر دارد و دانشگاه مسندی دیگر«وحدت»، به معنای درهمآمیزی کارکردهای آنان نیست، بلکه در برخی بزنگاهها شاید به یاری یکدیگر خرق عادتی کنند و دنیایی دیگر را به نمایش گذارند لذا با این تفاسیر آشنایی دو نهاد آموزشی قدرتمند – حوزه و دانشگاه – از یکدیگر زیبنده است، اما توقع همرنگی آنان نه مورد پسند دانشگاهیان است و نه به مذاق حوزویان خوش میآید. از این روست که مکلایی بر ریاست حوزههای علمیه تکیه نمیزند و دانشگاهیان در برابر ریاست یک معمم اعتراض میکنند؛ اگرچه او هم دانشگاهی باشد
.
3- وحدت مبتنی بر تقسیم کار
بر اساس این دیدگاه حوزه ها و روحانیان باید نقش ارزش گذاری وجهت دهی را دارا باشند و دانشگاه ها در ذیل این ارزش های غایی و باعنایت به این جهت گیری های کلی، به فعالیت های شناختی و علمی بپردازند. البته در حوزه، استنباط اهداف باید متناسب با شرایط زمانی -مکانی و با توجه به تحول متدلوژیک در شیوه استنباط باشد. از سوی دیگر، علوم مختلف، اعم از طبیعی و انسانی، بر یک سری مفروضات ارزشی، ایدئولوژیک و هنجاری انسان شناختی ابتنا دارند که خواه ناخواه اگر قرار باشد به دنبال علوم دیگری باشیم، حوزه می تواند علاوه برفضاسازی های روانی و تاثیر غیرمستقیم ارزشی و ایدئولوژیک برعالمان علوم طبیعی، در شفاف کردن برخی از مبانی غیرتجربی علوم مختلف نیز نقش داشته باشد.
4- وحدت بر مبنای ایدئولوژی
در این رویکرد دو تعبیر قابل شناسایی است:
الف) دلیل عمده جدایی دانشگاه از حوزه این است که بنیان علوم دانشگاهی بر پایه ایدئولوژی غیر اسلامی است ؛ حال آن که علوم حوزوی مبتنی بر تفکر و ایدئولوژی اسلامی است. باید هر دو نهاد، اسلام رامبنای نگرش و جهت گیری اصلی در تمام رشته های علمی و دینی قراردهند و واقع نمایی علوم بشری را از این ناحیه محک بزنند. بر پایه این نظریه، تسلط متون دینی اسلام بر تمام جوانب علوم و حیات بشری،پیش فرض اصلی وحدت حوزه و دانشگاه است
ب) مطابق تعبیر دوم، هدف های متفاوت این دو نهاد علمی، عامل اصلی عدم وحدت است. علمی که تسلط بر جهان و ازدیاد قدرت مادی راهدف نهایی خود می داند و علمی که هدفش دستیابی به حقیقت هستی است و در سیر اعتلاجویی، کمال جویی و ارتقا به قرب الهی به کمک انسان می آید، این دو هدف هیچ قرابت و نسبتی نمی توانند با یکدیگرداشته باشند. لذا برای وحدت باید بر این شکاف ایدئولوژیک تمرکز شود.
5- وحدت ساختاری
این دیدگاه، حوزه و دانشگاه را دو نهاد عمده جامعه اسلامی می داند که همانند تمام نهادهای اجتماعی دیگر، دارای اهداف، ساختار، کارکرد وبرنامه های مخصوص به خود است ؛ اما به دلیل اهمیت و تاثیر بنیادین این دو نهاد، لازم است بین آن دو وحدت و ادغام سازمانی برقرار شود تاهر یک به تقویت حرکت دیگری کمک کند.
بر اساس این رویکرد، رسالت حوزه در کنار اخلاق و اعتقادات، تربیت فقیهان جامع الشرایط است و چون شان فقها این نیست که موضوع شناسی کنند، لذا دانشگاه باید موضوع شناس تربیت کند و حوزه عهده دار استنباط احکام این موضوع ها باشد.
6- جنگ روانی دشمن برای ایجاد حس بدبینی نسبت به قشر روحانی
یکی از آسیب ها و تهدیدات جدی در مسیر وحدت حوزه و دانشگاه،تلاش دشمنان برای ایجاد شکاف و حس بی اعتمادی میان مردم و قشرروحانیت است. به عبارتی از آنجا که مبنای هر اتحاد و هم فکری میان دو قشر دانشگاهی و حوزوی، احترام و اعتماد متقابل است، لذا دشمنان باشناخت از این عامل اصلی تلاش خود را برای ضربه زدن به آن متمرکزکرده اند. رصد رسانه های بیگانه نشان می دهد که یکی از اولویت های اصلی آنها، ضربه زدن و بدنام نمودن قشر روحانی است. این جریان ازابتدای پیروزی انقلاب تا زمان کنونی وجود داشته است.
حضرت امام (ره) با شناخت از این تهدید فرموده اند: حالا که می بینید یک تحولی پیدا شده است، دانشگاهی متمایل شده است به روحانی، روحانی متمایل شده است به دانشگاهی، با هم هستند و می خواهند با هم کشورخودشان را به پیش ببرند، حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانی را از یک طرف بکوبند و دانشگاهی را از یک طرف، و فساد کنندبین این دو تا، به آنها بگویند که اینها چطورند، به اینها بگویند آنهاچطورند. چشمهایتان را باید خیلی باز کنید، در این زمان چشم و گوش هاباید خیلی باز باشد که یک وقت می بینید از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فیضیه شما را به فساد می کشانند، شما را به تفرقه می کشانند. اینهانمی توانند ببینند، اینهایی که نمی خواهند این کشور یک کشور صحیح وسالم باشد و ارباب های آنها که از اول هم نمی خواستند، نمی توانند ببینندکه شما با هم مجتمع شده اید و می خواهید با هم کار کنید. آنها عواقب این امر را برای خودشان می دانند که اگر حقیقتا دانشگاهی و حوزه های علمی وهمه دانشگاه ها در هرجا که هستند اینها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند برای پیروز کردن انقلاب، این برای آنها عواقبی دارد. صحیفه نور، ج 13، ص 212
7- انزواطلبی در حوزه ها و دین گریزی در دانشگاه ها
یکی از آسیب های مهم در بحث وحدت حوزه و دانشگاه که می تواندروز به روز مانع نزدیکی و وحدت این دو شود، تسلط دو گفتمان انزواطلبی در حوزه ها و دین گریزی و غرب زدگی در دانشگاه هاست. امروزه هرچندجریان مبارزه با انزواطلبی در حوزه ها توانسته منشا احیا و فعالیت این مرکز تولید علم را بر داشته باشد ولی در دانشگاه ها اقدامات کمتری صورت گرفته و هم چنان غرب زدگی، سکولاریسم و اندیشه های دین گریزی تهدیدی جدی در مسیر تربیت دانشجویان در مقطع آموزش عالی کشور محسوب می شود. این مسئله در سخنان مقام معظم رهبری خطاب به مسئولان و متصدیان وزارت علوم در خصوص اسلامی کردن دانشگاه ها نیز مشاهده می شود.
8- ایجاد دفتری ویژه در دانشگاه ها به نام دفتر حوزه
جمهوری اسلامی ایران به منظور تعامل هدفمند میان دانشجویان، اساتید و نخبگان حوزه، شایسته است مرکزی را در دانشگاه های معتبر به منظور تقویت همفکری، مشاوره و تبادل افکار به وجود آورند که البته شایسته است قبل از آن کارویژه های دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری و دفترحوزه به صورت جداگانه تعریف شود تا از اقدام های موازی جلوگیری گردد.
این مرکز می تواند در زمینه هایی مانند تقویت توجه دانشجویان به شرکت در نماز جماعت، مسابقه های مذهبی مانند حفظ و قرائت قرآن،مراسم ویژه اعیاد مذهبی، برگزاری اردوهای تربیتی دانشجویی،مشاوره های دینی، برگزاری سخنرانی های مذهبی، تعیین جوایز برای پایان نامه های نمونه با موضوع وحدت حوزه و دانشگاه، برنامه های توجیهی دانشجویان مشرف به حج عمره و برگزاری سفرهای زیارتی ؛نقش و جایگاه خود را در ساختار دانشگاه تحکیم نماید.
از طرفی کسانی که به عنوان واعظ، سخنران و یا امام جماعت دانشگاه منصوب می گردند، باید از یک عقبه فکری - فقهی، روحیه تعامل،انتقادپذیری، میانه روی و عدم انتساب به یک جریان سیاسی خاص برخوردار باشند تا بتوانند با رویکردی کلان نگر، تمام تلاش های دانشجویی با نگرش های مختلف را به سمت خود جذب نماید.
9- استفاده بهینه از مولفه های دیپلماسی رسانه ای
رسانه ها نقش مهمی را در تحکیم حوزه و دانشگاه دارند و شایسته است این نهاد با دعوت از رجال حوزه و چهره های شاخص دانشگاه،نسبت به نحوه مهار چالش های موجود آسیب شناسی نمایند. در این میان رسانه ها شایسته است از انعکاس سخنرانی ها، موضع گیری ها و یابرنامه هایی که می تواند وجود خرافه پرستی در میان بعضی از روحانیون راتداعی کند اجتناب نمایند؛ زیرا می تواند تصویر منفی را از مقوله وحدت حوزه و دانشگاه در میان روشنفکران به وجود آورد.
10- توجه به ارتباط حوزه با مدارس
جمهوری اسلامی ایران بایستی تلاش نماید مکانیسم های ارتباطی میان دانش آموزان و حوزه را تقویت نماید تا آنان به عنوان یک فیلتر فرهنگی بتوانند زمینه های ورود افرادی به دانشگاه که از ذهنیت مساعدتری برخوردار می شوند به وجود آورند؛ زیرا اندیشه قشر دانش آموز به دلیل برخورد کمتر با هجوم اندیشه های سیاسی غرب، توانایی پذیرش بهتری نسبت به قشر دانشجو را خواهد داشت.
گزارش از مسلم خلخال